لينک پرداخت و دانلود *پايين مطلب*
فرمت فايل:Word (قابل ويرايش و آماده پرينت)
تعداد صفحه16
چكيده
زيبايي شناسي ماركس به شكل شگفت انگيزي تحت تاثير ديدگاه سياسي- اجتماعي اوست. او معتقد است هنر مانند كليه فعاليتهاي معنوي به رو بناي فرهنگي تعلق دارد و به واسطه شرايط اجتماعي، تاريخي و مخصوصاً شرايط اقتصادي تعيين ميشود. هنر در نگاه ماركس انعكاس واقعيت اجتماعي است. در اين پژوهش ابتدا كليت ديدگاه زيبايي شناختي ماركس و سپس 3 محور اصلي اين ديدگاه مورد بررسي قرار خواهند گرفت. اين سه محور عبارتند از كاركرد اسطوره در گذر از اقتصاد به هنر، فقدان تناسب ميان تكامل اقتصادي و هنري و افسون ابدي يك هنر ويژه كه بنيادهاي اقتصادي آن مدتهاست كه پشت سر گذاشته شده است.
مقدمه
كارل ماركس در دورهاي به دنيا آمد كه علاقه و دلبستگي انسانها از هنر و ادبيات بريده و متوجه اقتصاد سياسي شده بود. بحثهايي كه در آن زمان رواج داشت بيشتر پيرامون نقش هوش و قريحه و نبوغ، تقليد طبيعت و مسائل و مشكلات عملي جنبش آزاديخواهانه بورژوازي بود. نگرش بورژوازي به هنر به طور صريحي عمل گرايانه بود و مسائل هنر مقيد به مسائل كار و كسب و سياست. با در نظر گرفتن جو حاكم، ماركس و پيروانش نميتوانستند آنگونه جامع و گسترده كه فيلسوفان پيشين به هنر پرداخته بودند، پيرامون آن قلم فرسايي كنند. ماركس و انگلس در واقع هيچ تفسير نظام مندي از هنر از خود بر جا نگذاشتند. آنها همه انديشه و تلاششان را روي مسائل و مشكلات طبقه كارگر و مبارزه آنها متمركز كرده بودند. به طور كلي زيبايي شناسي ماركس به نحو جدا ناپذيري در پيوند با جهان بيني انقلابي وي قرار داد.
ماركس دوباره تصميم به نگارش اثر مستقلي در زمينه زيبايي شناسي گرفت. نخست در سال 1842 كه ميخواست با همراهي برونو بائر زيبايي شناسي هگل را نقد كند و بار دوم در 1857 كه قرار بود براي دانشنامه امريكايي، رسالهاي درباره زيبايي شناسي بنويسد. او هر دو بار در همان آغاز راه متوقف شد. طولانيترين متني كه ماركس در بررسي اثر هنري خاصي نوشته، فصلي است از كتاب خانواده مقدس كه در آن به داستان مسلسل رازهاي پاريس اژن سو پرداخته است. ماركس همواره به هنر و ادبيات علاقه داشت و در دانشگاه مدتي شاگرد ويلهلم شگل بود و تا زماني كه هاينريش هاينه درگذشت، دوستي نزديك خود را با شاعر حفظ كرد. ماركس شيفته تراژديهاي يوناني و شكسپير بود و در آثارش مدام از آنان نقل قول ميآورد.
بنيان زيبايي شناسي ماركس به طور كلي بر اين انديشه استوار است كه زير ساخت اقتصادي بنيان همه آن چيزهايي است كه در رو بنا يا آگاهي حضور دارند كه هنر نيز از آن جمله است. زيبايي شناسي از نظر ماركس چيزي نيست كه از نظر زيستي ذاتي انسان باشد و يا چيزي مقدم بر تكامل اجتماعي. زيبايي فرآوردهاي است تاريخي و نتيجه يك سلسله توليدات مادي و فكري دراز مدت. دو اعتقاد داشت كه اثر هنري مانند هر فرآورده ديگر، مردم هنر شناس و زيبايي پسند به وجود ميآورد. بدين سال توليد نه تنها براي فروشي ميسازد بلكه براي شيء نيز فرد فراهم ميآورد.
نام فایل | حجم فایل |
---|---|
5_666365_7169.zip | 17.1k |